دوست 1 درراه دوست سردادم و سرم شکست افسوز که دوست وفا نکرد ودلم شکست 2 در سینه ام غم است که غو غا می کند هان این قصه شنو که دل با تو نجوا می کند 3 در عا شقی حاجت به استخاره نیست در شعرووصف یار جایی به استحاره نیست 4 در قبلگاه عشق جای صنای توست تا روزی مرگ من رسید این دل سرای توست 5 در عشق و شا عری مقصود من توی تا وصل عشق ودوست معبود من توی 6 در بازی و قمار عشق من مات گشته ام روزی رسی به من که اسیر خاک گشته ام 7 در هر نماز وطاعتی یک آرزو کنم عاشق شوی تو دوست این آرزو کنم (((علی جمعه مظفری )))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر