ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
ای مرگ تن این دست من دستم بگیر دستم بگیر
در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کنید
عاشقی بهانه را ترانه کردن است
غم دوست را به دل حواله کردن است
با سروده های بی قرار آشنا جوان شدن
و شکوفه را به غمزه ای جوانه کردن است
عاشقی ترانه های ابری کویر سینه را
آواز عاشقانه ي ما در گلو شكست
حق با سكوت بود ، صدا در گلو شكست
ديگر دلم هواي سرودن نمي كند
تنها بهانه ي دل ما در گلو شكست
سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گريه هاي عقده گشا در گلو شكست
ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر
ای مرگ تن این دست من دستم بگیر دستم بگیر
در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر
ای لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنید
ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
...
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید
از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کنید
ي داد ، كس به داغ دل باغ دل نداد
اي واي ، هاي هاي عزا در گلو شكست
آن روزهاي خوب كه ديديم ، خواب بود
خوابم پريد و خاطره ها در گلو شكست
فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
نفرين و آفرين و دعا در گلو شكست
تا آمدم كه با تو خدا حافظي كنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شكست
وقتی کسی رو دوست داری ، حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی
به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی
رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی
یکی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم
که او را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمی خواند.
شبی پرسیدمش بابی قراری
به غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت آری.
وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد بشه
فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه
قید تموم دنیارو به خاطرِ اون میزنی
خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی
علی جمعه مظفری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر