آبی میرزاه موزیگ دوستان این موزیگ زیباره کوش کنید هزارهگی است

ااااااا abe mirza Upload Music

۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه


ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر 

 ای مرگ تن این دست من دستم بگیر دستم بگیر

 در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر

 ای لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنید

 ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
 من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید

 از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کنید
 

عاشقی بهانه را ترانه کردن است

 غم دوست را به دل حواله کردن است

 با سروده های بی قرار آشنا جوان شدن

 و شکوفه را به غمزه ای جوانه کردن است

 عاشقی ترانه های ابری کویر سینه را


آواز عاشقانه ي ما در گلو شكست

 حق با سكوت بود ، صدا در گلو شكست

 ديگر دلم هواي سرودن نمي كند

 تنها بهانه ي دل ما در گلو شكست

سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم

 آن گريه هاي عقده گشا در گلو شكست

ای زندگی من خسته ام تا کی سکوت تا کی اسیر

ای مرگ تن این دست من دستم بگیر دستم بگیر

 در سینه ام ای آرزو محض خدا دیگر بمیر

 ای لحظه ها من از شما سر خورده ام ترکم کنید 

 ای روز و شب من آدمی دل مرده ام ترکم کنید
...
من تا گلو در حسرتم افسرده ام ترکم کنید

 از وحشت فردای خود آزرده ام ترکم کنید
ي داد ، كس به داغ دل باغ دل نداد

 اي واي ، هاي هاي عزا در گلو شكست

آن روزهاي خوب كه ديديم ، خواب بود

 خوابم پريد و خاطره ها در گلو شكست

فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

 نفرين و آفرين و دعا در گلو شكست

تا آمدم كه با تو خدا حافظي كنم

 بغضم امان نداد و خدا... در گلو شكست
وقتی کسی رو دوست داری ، حاضری جون فداش کنی

حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی


یکی را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاهم
که او را دوست میدارم ولی افسوس که او هرگز نمی خواند.
شبی پرسیدمش بابی قراری
به غیر از من کسی را دوست داری؟
به چشمش اشک شد از شرم جاری
میان گریه هایش گفت آری.


وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه 

 قید تموم دنیارو به خاطرِ اون میزنی

خیلی چیزارو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی


علی جمعه مظفری









۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

شبه برگ پاییزی پس از تو قسمت یادم
خدا حافظ ولی هر گز نخواهی رفت از یادم
خدا حافظ ای شعر شبهای روشن
خدا حافظ ای ابی روشن عشق
خدا حافظ ای همنشین همیشه
خدا حافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تورا می سپارم به دلهای خسته
تورا می سپارم به دامان دریا
تورا می سپارم به رویای فردا ه
میروم وتورا می سپارم ب خدا
خدا یا مواظبش باش
ای که گفتی عشق را درمان به هجران کرده اند
کاش میگفتی هجران را چه درمان کرده اند

زندگی سخت نیست ما سختش می کنیم

عشق قشنگ نیست ما قشنگش می کنیم

دل هیچ کس سنگ نیست ما سنگش می کنیم
دیر گا هیست که تنها شده ام
قصه ی غربت صحرا شده ام
وسعت دردفقط سهم من است
باز هم قسمت غمها شده ام
دیگر ایینه از من بی خبر اند
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بوده ام
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنید
تا نبینم که چه تنها شده ام


بر سنگ قبرمن بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سر پا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید  این درخت

غمری برای هر تیشه و تبر دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کلی غمر
پشت دری که باز نمی شد نشسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید که همدمش
تنها یی بود
شقایق گفت با خنده   نه بیمارم و نه تبدارم
اگر سرخم چنان اتش  حدیث دیگری دارم

گلی بودم به صحرائی نه با این رنگ زیبایی
نبودم ان زمان هرگز نشان عشق وشیدایی
یکی از روزهای که زمین تبدار و سوزان بود
گفت می خوام برات یه یادگاری بنویسم

گفتم کجا ؟
گفت روی قلبت
گفتم مگه می تونی
گفت اری
سخت نیست اسونه
گفتم با شه
بنویس تا همیشه یادگاری بمونه
خنجر برداشت
گفتم این چییه
گفت هیس
گفتم بنویس چرا معطلی
خنجروبرداشت و با تیزی خنجر نویشت
دوستت دارم
اون رفته حلی وقته
کجا نمیدونم
اما هنوز زخم خنجرش یادگاری مونده رو قلبم
لعل سیراب به خون تشنه لب یار منست
وزپی دیدن او دادن جان کار منست
شرم از ان چشم سیه بادش و مژگان دراز
هرکه دل بردن اورد و در انکار منست

((علی جمعه مظفری ))
سلام دوستان لطفا نظری تان را بنویسید

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه


  
                                     سلام دوستان بعد از 8 سال برف را در سویدن   از نزدیگ دیدم
                                                                       عکس  زبیخ الله

سلام دوستان لطفا نظری تان را بنویسید